یادداشتهای هرازگاهی

مامانایی که شبا به نی نی هاتون شیر می دید حتماَ بخونید!!!!

سلام پسر اول من، علی دو سال کامل شیر خورد، خوب وزن می گرفت و رشد عالی داشت. علی من شبها حتماْ هر یک یا دو ساعت یکبار بیدار می شد و شیر می خورد، تمام سعی خودم رو می کردم که بعد از هر بار شیر دادن کمی آب هم به بچه بدم که چیزی از شیر من روی دندونهای تازه در اومده نمونه... اما تلاش من فایده نداشت چون نی نی من بعد از خوردن آب دوباره سینه من رو می خواست و شیر مادر!!! انگار می خواست مزه اون همچنان زیر زبونش باشه... وقتی کم کم دندونها لکه های سیاه پیدا کردن و حتی یکی از دندونهای جلویی شکست من بشدت بهم ریختم، حالا دندونهای جلویی پسرک دومم که هنوز شیر می خوره داره کم کم سیاه می شه و ربطی به قطره آهن هم نداره! شما چه تج...
11 خرداد 1391

بن تن،بت من، سوپرمن، زورو بجای آرش کمانگیر، رستم، سهراب، پوریای ولی و....

سلام بچه ها رو دو روزی بردیم مسافرت، از شانس خوب من 3 تا پسربچه دیگه هم سفر ما بودن  پسرهای من هم مثل بقیه پسربچه ها عاشق این قهرمانهای  مسخره غربی هستن و چون ما هم مثل بقیه از همه نظر در محاصره تمام کارتونها و محصولات جانبی این قهرمانها هستیم، نشد که بچه ها رو نسبت به این قهرمانهای غربی زده کنم منظورم اینه که تلاشم رو کردم و می کنم که به پسرها بخصوص پسر بزرگترم یاد بدم که نمادهای فرهنگ کشور خودمون رو هم بشناسه و البته که تاثیر انیمیشن از خیلی چیزها بیشتره بگذریم داشتم می گفتم که رفتیم مسافرت و اونجا علی من و اون سه تا پسربچه تماماً از بن تن، بتمن، سوپرمن، زورو، لاک پشتهای نینجا ، رنجرهای قدرتمند و .... حرف می زدن و مثلاً...
11 خرداد 1391

دوره خردسالی سالهای طلایی رشد کودک

سلام   من کاملاً به اهمیت دوره خردسالی که به سالهای طلایی رشد کودک معروفه، واقفم.....   اما.....  رشد کودک در جنبه های مختلف با تلاشهای ما شکل بهتر و کاملتری به خودش می گیره فقط قربون صدقه بچه نریم، من برای رشد فیزیکی، شناختی، زبانی، هیجانی و .... یک سری کارها و تمرینهای و برنامه ها رو انجام می دم اما از اونجایی که آدم کمالگرایی هستم بازم راضی نیستم   فکر می کنم باید بیشتر تلاش کنم بعضی وقتا میگم کاش کار خونه نبود کاش یکی بود فقط کارهای خونه رو می کرد و من به بچه ها می رسیدم اما فعلاً که نمیشه.... من حتی نمیرسم که به این وبلاگ سر بزنم و همون سررسیدهای قدیمی روی میز آشپرخونه هنوز بهتر فکر من رو نظم میدن ت...
11 خرداد 1391

بالاخره امیرحسین به حرف افتاد!

امیرحسین من به حرف در اومد البته هنوز کامل نه ولی بازم خوبه خدارو شکر! دو سال و نیم رو رد کرده ب ولی هنوز تعداد کلماتی که به زبون می آره کمه و از اون مهمتر بعضی وقتها حس می کنم که اصلاً نمی فهمه من چی می گم. اما الان یک کم خیالم راحت تر شده.
5 خرداد 1390

بدون عنوان

تو این عکس امیرحسین ۱ سالشه و علی ۲ سال و سه ماهشه امیر حسین نزدیک۲۰ کیلو بود. خیلی اذیت شدم راستشو بخواهید به به چه چه برای مردم بود و سختیهای بلند کردن یک بچه تپل برای من!!! ...
9 بهمن 1389

بدون عنوان

چرا این عنوان را انتخاب کردم؟؟؟ یکی دو دقیقه در مورد اسم وبلاگ فکر کردم دیدم من دو تا نی نی دارم و نمیشه بگم مثلاً نفسم علی و نفسم امیرحسین!   یه لحظه با خودم گفتم انگار اینجا همه تک فرزندی اند یعنی درست تر بگم اونایی که مثل من دو تا نی نی دارن وقت نمی کنن بیان نت!!!!!!!!!!!!!!!! بعد تصمیم گرفتم خودم رو تابلو کنم!!   ...
9 بهمن 1389
1